نـقـد فـیـلــم هـالــیوودی

نقد فیلم خارجی نقد فیلمهای هالیوودی سینمای هالیوود

نـقـد فـیـلــم هـالــیوودی

نقد فیلم خارجی نقد فیلمهای هالیوودی سینمای هالیوود

خشن/خشمگین 7 Furious

 Extremely Fast  ,  Incredibly Furious  

سری سریع و خشن با عمر فعلیِ 14 سالش ، همیشه جذابیتهای خودش رو داشته ، حتی در شماره های 2 و 3 که بیشتر به یمن یدک کشیدن این عنوان دیده شدن ، رگه هایی از این ویژگی رو می شه دید . حالا هفتمین فیلم جدا از اینکه نشون می ده هنوز هم می شه به سرعت و خشونت این سری اطمینان کرد ، پا رو فراتر از یه دنباله ی صرف گذاشته و علی رغم محبوبیت قسمت پنجم ، به نظر نگارنده این قسمت هفتمه که می تونه در کنار شماره های اول و چهارم (خصوصا با توجه به سال ساخت و جایگاه ) جزء بهترین های این مجموعه قرار بگیره ، قسمت هفتمی که مرگ پل واکر اون رو ماندگارتر از همیشه کرده...

سریع و خشن 7 با مقدمات پیش پاافتاده ای چون دزدی و پاک شدن سابقه و پیش آمد غیرمنطقی چون برگشت لتی در دو قسمت قبل ، این فرصت رو پیدا کرده تا به نوعی کامل ترین قسمت این مجموعه رو به نمایش بذاره ؛ در حقیقت تقریبا هر اونچه که  از ابتدا در این مجموعه وجود داشته و یا به نوعی اثری از خودش به جا گذاشته، در این قسمت گرد هم اومده. حتی وجه دراماتیک داستان در بیش ترین سطح این مجموعه قرار گرفته ؛ البته مشخصه که این وجه دراماتیک ، به دلیل خود کاراکترها و ساختار اکشن فیلم باورپذیره وگرنه نکته ویژه و چندان اثرگذاری در دیالوگ ها و شرح سکانس ها وجود نداره ؛ در این بین رابطه مستقیم میزان منطق داستان با میزان منطق سکانس های اکشن ، چندان مهم به نظر نمیاد چراکه این قسمت فروشی فراتر از تصور رو رقم زد و چندین رکورد رو هم به نام خودش ثبت کرد .

هیجان حاکم بر سریع و خشن 7 به نوعی با سکانس پایانی قسمت 6 و جملات دکارد شاو آغاز شد . خوشبختانه گروه کارکشته این مجموعه ، باز هم سنگ تموم گذاشتن و اینبار برعکس قسمت های قبلی به دلیل پراکندگی کاراکترها در دقایق انتهایی ، علنا چند اتفاق به صورت همزمان در جریانه که تاثیرفزاینده ای در کشش فیلم ایجاد کرده  . جیمز وان هم نشون داد که توانایی های بیشتری داره و علاوه بر نمایش انواع و اقسام رانندگی و پروازهای هیجان انگیز ، برخی بازیهای اون با دوربین ، تجربه ای جذاب تر از نبردها رو ایجاد کرد ، گرچه حفظ یکدستیِ اثرنهایی با قسمت 5 و 6 رو هم نباید نادیده گرفت . علاوه بر این ، سری سریع و خشن همیشه وجهی لذت طلبانه از زنان رو به نمایش گذاشته شده و عموما کاراکترهای اصلی زن هم به جز همراهی با قهرمانان ، نقش ویژه ای نداشتن اما در دو قسمت اخیر و با ورود مجدد لِتی (میشل رودریگز) و حضور جدی تر در سکانس های اکشن ، تک جنسیتی بودن این بخش تا اندازه ای کم رنگ تر شده .

دکارد شاو با بازی جیسن استاتام گرچه به لحاظ شخصیت پردازی حرفی برای گفتن نداره اما نه تنها موجب عرض اندام دوباره استاتام و حضور در یکی از پرفروش ترین فیلمهای تاریخ سینما شد ، بلکه به یمن ویژگی های استاتام در آثار گذشتش ، کاریزماتیک ترین بدمن این سری فیلمها رو به نمایش گذاشت و در طول فیلم هم یکی از دلایل جذابیتِ تقابل دام و دکارد که جزء بهترین لحظات هستن ، تقابل پایاپای اونهاست که این ویژگی حتی در دوئل های خودرویی اونها هم وجود داره  و حالا با حضور مجدد این کاراکتر در فیلم بعدی، باید دید ادامه این نبرد هیجان انگیز چگونه پیش می ره  .

 زنده موندن کاراکتر برایان با جملات پایانی و تجدیدخاطرات با قسمتهای قبلی که بخشی فرامتنی شده تاحدی با خود فیلم تضاد ایجاد می کنه اما شاید هم گروه تهیه فیلم تصمیم درستی در مورد این کاراکتر گرفتن چراکه با استفاده از ترفندهای مختلف ( به غیر از برخی پلان های محدود ) ، تقریبا امکان تمایزی نسبت به برایان واقعی و مجازی وجود نداره ؛ از طرفی بخش پایانی تاثیرگذارترین لحظات فیلم رو رقم زده و جدایی برایان از دام و حرکت دوربین در انتها ، این نگاه فرامتنی رو تکمیل کرده  ... ؛ پایانی که "برای پل" پایان کار بود ولی همچنان پایان کار این مجموعه نیست...


در همین رابطه بخوانید : 

نقد سریع و خشن 6



چگونه اژدهای خود را تربیت کنید


چگونه تو را تربیت می کنند ...

 

شاید به هنگام تماشای قسمت اول چگونه اژدهای خود را تربیت کنید ، ساخت قسمت های بعدی خیلی لازم و محتمل جلوه نمی کرد اما دریم ورکس از همون موقع ، تصمیم خودش رو برای قسمت های دوم و سوم گرفته بود و حالا اینبار ، ساخت قسمت بعدی برای اکران 2017 تقریبا قطعیه ؛ علی رغم اینکه محصول تازه و سریالی دریم ورکس در حد بهترین ها کارهای این کمپانی همچون دو قسمت ابتدایی شرک و پاندای کونگفوکار نیست اما همین که می تونه مخاطب رو وارد دنیای شخصی و منحصر به فردش بکنه خودش غنیمته ؛ به ویژه در این چند سال اخیر که سینمای انیمیشن با افت قابل توجهی رو به رو بوده  .

دیان دِبلُیس ، کارگردان و نویسنده چگونه اژدهای خود را تربیت کنید ، تلاش کرده فصل افتتاحیه رو به مانند قسمت قبل و با دیالوگ هایی مشابه آغاز کنه ، با این تفاوت که قاعدتا در تضاد با قسمت اول خبری از جنگ نیست و بالطبع دیگه غافلگیری در شروع فیلم وجود نداره .

نمی شه منکر این شد که دبلیس تونسته داستان جذاب و پر اکشنی رو پدید بیاره و علاوه بر اون ، کمبود رابطه عاشقانه در قسمت اول رو اینبار از ابعاد مختلف تا حدی جبران کرده اما نمی شه منکر این هم شد که به واقع در پایان فیلم ، ویژگی خاصی به شخصیتها افزوده نمی شه مخصوصا که داستان هایی همچون پیدا کردن خانواده گمشده ، رئیس شدن و حتی مفاهیمی مثل مسئولیت پذیری اون هم به این شکل ، برای انیمیشن های امروزی که مخاطبان جدی بزرگسال داره کمی جای ناامیدی باقی می ذاره .

بخش قابل توجهی از زمان چگونه اژدهای خود را تربیت کنید 2 به سکانس های هوایی تعلق داره ، تا حدی که در این قسمت می شه گفت کاراکترها بیشتر از اونکه روی زمین باشن ، در حال سیر در آسمان هستن و همچون قسمت اول ، اکشن های فیلم چه با چاشنی طنز و چه با چاشنی نبرد به خوبی پرداخت شدن و باز همچون فیلم اول با اژدهای غول پیکری ( اینبار دو تا ) طرفیم که به قول جیمز براردینلی "شبیه به فراری هایی از فیلمی گودزیلایی هستن" ؛ ولی هیچ کدوم از لحظات ورود این دو هیولا ، غافلگیری و ترسناکی سکانس ورود هیولای فیلم اول رو نداره . رنگ آبی به عنوان عنصر برتر در اینجا هم خودنمایی می کنه و سکانس استفاده از این رنگ در اژدهایِ هیکاپ یا همون نایت فیوری ( خشم شب ) ، مخاطب رو به یاد یکی از سکانس های مهم فیلم گودزیلا 2014 میندازه .

 دریم ورکس امسال علاوه بر این فیلم ، اثر قابل قبولی به اسم آقای پیبادی و شرمن رو هم عرضه کرد که علی رغم کمبود داستان ، از خلاقیت های خوبی برخودار بود و حالا با مهم ترین اثرش به همراه ستایش ها و فروشی که بالاتر از بقیه آثار انیمیشینی سال بوده، می تونه چشم به مراسم آخر سال بدوزه ؛ اگرچه به واقع با وجود رقیبی قدرتمند همچون فیلم لگو ، شانس چندانی برای بقیه آثار انیمیشن باقی نخواهد موند .