نـقـد فـیـلــم هـالــیوودی

نقد فیلم خارجی نقد فیلمهای هالیوودی سینمای هالیوود

نـقـد فـیـلــم هـالــیوودی

نقد فیلم خارجی نقد فیلمهای هالیوودی سینمای هالیوود

The Conjuring احظار روح



نقد و بررسی فیلم

احظار روح The Conjuring


 

 

احظار روح از اون دست کارهایی هستش که به واقع فیلمنامه تر و تازه ای نداره و به عنوان یه فیلم فرای ژانر غالبش ، اشکالاتی داره که کوچک هم نیستن ولی در جایگاه یه اثر ترسناک ، رسالت خودش رو به خوبی ایفا می کنه و مخاطب رو در طول فیلم ، کاملا تحت تاثیر فضای خودش قرار می ده تا جایی می شه به عنوان یکی از فیلمهای خوب سال درنظرش گرفت .

فیلمنامه احضار روح در حقیقت بیشتر بر پایه برخی فرمول های آشنای آثار ترسناک به ویژه نقل مکان به یه خانه دورافتاده، انتقام گیری ساکنین مرده و جن گیریـه ؛ حتی کاراکترهای فیلم هم، بیشتر به واسطه قرار گیری مخاطب در درون فضای فیلم و منتقل کردن ترس خوب پرداخت شدن تا به عنوان یه شخصیت مستقل و دارای ویژگی های مشخص و متفاوت رفتاری و فکری.

 اما جدا از مواردی مثل کارگردانی درجه یک جیمز وان ، چیدمان روند قصه به خوبی انجام شده؛ به نحوی که از همون پلان ابتدایی ، با بخش داستانیِ کوتاه و فوق العاده ترسناکی که در نظر گرفته شده ، ترس از داستان اصلی در مخاطب نهادینه می شه ؛ اگرچه این چند دقیقه رو می شه حتی به عنوان بخشی از یه فیلم ترسناک دیگه در نظرش گرفت که رابطه تنگاتنگی با این فیلم برقرار می کنه.

جیمز وان که قبلا از این ، با پشتوانه های موفقی مثل سکوت مرده و همین اواخر موذی و البته بهترین فیلمش اره 1 ، به خوبی قدرت و درکش از سینمای ترسناک و دلهره آور رو نشون داده بود ، اینبار هم کارگردانی چشمگیری رو به نمایش گذاشته . یکی از موارد بسیار هوشمندانه و حرفه ای کار جیمز وان در احظار روح ، فیلمبرداری مورد استفاده است ، در حیقیقت وان به جای تکون های بعضا الکی و رایج در برخی فیلمها ، به بهترین شکل ممکن از دوربینش استفاده کرده و حتی گاها بازی با دوربین رو هم به جریان فیلم اضافه کرده تا بیشترین نزدیکی با کاراکترها ایجاد بشه.

خوشبختانه یکی دیگه از موارد مثبت فیلم ، رفتارهای نسبتا منطقی کاراکترها و بازی های خوبه . در واقع یکی از مشکلات رایج برخی آثار ترسناک که البته بیشتر مربوط به زیر_ژانر اسلشرـه ، حماقت کاراکترها و یا رفتارهای تکراری و اغراق شدست که از این جهت بازهم احظار ارواح فیلمیه که مخاطب به راحتی رفتارها و ترس کاراکترها رو باور می کنه .



البته این فیلم تا حدی سعی کرده دربرگیرنده مضامین دینی هم باشه ، مخصوصا با جمله ای که در پایان روی تصویر نقش می بنده اما به نظرم اکثریت فیلمهایی از این دست ، به ویژه فیلم های مرجع و ماندگاری مثل جن گیر 1 و یا طالع نحس 1 هم ، بیشتر قدرت شیطان رو نمایان می کردن تا قدرت خدا .



Only God Forgives فقط خدا می بخشد


              زیبایی ، بدون کارایی

                                          

نقد و بررسی فیلم 

فقط خدا می بخشد  Only GOD Forgives




ترکیب نیکلاس وایدینگ رِفِن و رایان گاسلینگ به نظر میومد بعد از درایو نتیجه بهتری داشته و نه تنها همچنان نکات منحصربه فرد و فوق العاده جذابی داشته باشه بلکه داستان فیلم هم تا به انتها قدرتمند جلو بره و دچار افت نشه اما از همون بازخوردهای اولیه ، مشخص بود که اثر ساخته شده با عنوان تفکربرانگیزش در حد و اندازه های درایو نیست و حالا با تماشای خود فیلم، مشخصه که وایدینگ رفن سعی کرده تفاوت های جدی و قابل ملاحظه ای در اثرش ایجاد کنه ولی متاسفانه مسیر بدی رو برای خودش انتخاب کرده .

فقط خدا می بخشد با اینکه به لحاظ دقت و ظرافت در بعضی از مهم ترین اصول فیلمسازی ، دستاورد مهمی برای وایدینگ رفن ـه اما به لحاظ کلیت فیلمسازی و نگاه حاکم بر فیلم ، عقبگردی تمام عیاره . فیلمنامه هم ، برپایه داستانی کوتاه، به شدت کلیشه ای و پیش پاافتادست و در میان انبوه کاراکترهای درنیومدش ، فقط کریستال (مادر جولین) کاراکتر قابل باور و متمایزی از آب دراومده اما وایندینگ رفن که خودش هم به ضعفهای اساسی فیلمنامه واقف بوده ، در گیر و دارِ کش دادن بی حد و حصر همین داستان کوتاه قرار گرفته .

متاسفانه کاراکترها عمق چندانی ندارن و بیشتر از اونکه در طول فیلم پرورش پیدا کنن و برای مخاطب ملموس تر بشن، موقعیت ها و محل قرارگیری متفاوتی در زاویه دوربین دارن و یا بعضا، چند ثانیه ای در نقطه ای بدون حرکت می ایستن . از طرفی فیلمنامه فقط خدا می بخشد که یکی از کم دیالوگ ترین فیلمنامه های ساله ، برای رایان گاسلینگ ( جولین ) مثل باقی کاراکترها دیالوگ های کمی درنظر گرفته و با اینکه حالات چهره اون به کاراکترش تو درایو هم نزدیکه اما اینجا در حالتی برعکس ، این کم حرف بودن نه به دلیل خاص بودن و عمق این کاراکتر ، بلکه بن مایه ضعیف پردازش این کاراکتره . 

به قول منتقد پیتر تراوِرس ( منتقد رولینگ استون ) ، "موضوع ناراحت کننده فیلم تظاهر هنری آن است ". در واقع وایدینگ رفن به قدری درگیر ظواهر و ظاهرا هنری کردن فیلم بوده که اصلا فراموش کرده در وهله اول باید فیلمی جذاب و سرگرم کننده بسازه و با اینکه قاب بندی ، نورپردازی و موسیقی های فوق العاده ای در جای جایِ فیلم با دقت هرچه تمام تر به کار گرفته شدن اما حتی به لحاظ هنری هم می شه گفت تفکرات وایندیگ رفن تا حدودی سطحی از کار درامده چرا که فیلمهایی مثل فقط خدا می بخشد، بیشتر تلاش دارن به مخاطب خودشون القا کنن که در حال تماشای فیلمی خوب هستن تا اینکه به واقع خوب باشن .

 



چانگ ( ویتایا پَنس رینگارم ) که یونیفرم پلیس های بازنشسته تایلند رو هم بر تن داره ، تا قبل از سکانس رویارویی نهایی باجولین ، صرفا فردی فاسد و حتی سادیسمی جلوه می کنه اما ناگهان فضای تاریک کلاب به فضایی ماورایی و حتی بهشت گونه تغییر پیدا می کنه و جولین ظاهرا با اتفاقی که براش می افته ، گناهانش بخشیده می شه ؛ حالا اینجاست که قدرت این کاراکتر و شمشیر تقاص گیرندش نمود پیدا می کنه تا جدا از فرم و ساختار ، فقط خدا می بخشد در تضاد با معنایی که از عنوانش برمیاد ، به لحاظ محتوایی هم دستاوردی نداشته باشه .



نکته حاشیه ای:

"رایان گاسلینگ قبل از شروع فیلمبرداری ، به شدت تحت تعالیم ورزش رزمی موی تای قرار گرفت تا برای نقشش آماده بشه IMDB

دقیقا معلوم نیست که دلیل این تمرینات قبل از شروع فیلمبرداری چی بوده ؛ چراکه صرفا در سکانس درگیری با چانگ می تونست مفید باشه که اون هم به دلیل قدرت درونی چانگ و ضعف دورنی جولین ، صرفا پیش درآمد جذابی داشت تا احتمالا با جولینِ درهم ریخته ای طرف باشیم که فیلم رو هم خاص تر بکنه !


Fast & Furious 6 سریع و خشن 6

همچنان سریع ، همچنان خشن

نقد و بررسی فیلم 

سریع و خشن Fast & Furious 




 قسمت قبلی سریع و خشن/خشمگین/آتشین ، با اینکه یکی از محبوبترین آثار اکشن این دو سه ساله شد اما چندان مورد پسند من نبود . این بار برعکس پنج سریع Fast Five ، خیلی جزئیات و تریلرها رو پیگیری نکردم و اتفاقا از داستان و اکشن لذت بردم .

ضعف اصلی قسمت پنجم شخصیت هایی بود که در بستری کم و بیش ساده انگارانه قرار داشتن و هدف اصلیشون هم دزدی ، درعین حال فیلمنامه کریس مورگان تلاش بر جدی بودن و بزرگ نمایی داشت تا جایی که حتی میزان لذت بردن از سکانس های اکشن رو هم تحت تاثیر قرار داده بود . حالا با دیدن قسمت ششم ، می شه فیلمنامه پنج سریع رو به عنوان مقدمه ای دم دستی برای اضافه شدن کاراکترهای عضو گروه دامینیک تورِتو (وین دیزل) به حساب آورد چراکه تقریبا همه اون موارد ، در قسمت فعلی جاافتاده و سرجای خودش نشسته اگرچه هدف این قسمت هم ، بیشتر مقدمه ای برای قسمت هفتمه .

خوشبختانه در سریع و خشن 6 ، کاراکترهای گروه تورِتو ، ویژگی های خاص خودشون رو بهتر نمایان می کنن و نسبت به پنج سریع ، تاثیرگذاری بهتر و بیشتری در روند داستانی دارن و حتی کمدی های موجود در فیلم هم به خوبی در بطنش نشسته . نقب زدن به قسمت چهارم و برگشتن لِتی (میشل ویلیامز) از اون اتفاقاتیه که به خودی خود ، منطق چندانی پشتش نیست و یکی از اهداف مهمش هم ، پر کردن زمان فیلم و ایجاد روندی بهتر برای قسمت بعدیه اما با تمام این ها ، حضور لتی بد از کار درنیومده و حتی سکانس گفتگوی دام و لتی ، قابل قبول دراومده و مخاطبِ تشنه‌ی اکشن به راحتی در فضای درام این سکانس قرار می گیره اگرچه کلا دامینیک در این قسمت بیشتر وجه دراماتیک پیدا کرده و چندتایی هم جمله قصار ، تحویل اُوِن شاو (لوک ایوانز) و بقیه میده که در ارزش کلی فیلمنامه هم بی تاثیر نیست . با تمام این نکات مثبت ، یکی از مشکلاتی که فیلمنامه سریع و خشن به خاطر ادامه دار شدن باهاش مواجه شده ، ورود و خروج های متعدد کاراکترهای جدیده که صرفا در فیلمنامه هایی در این سطح قابل چشم پوشیه .

سریع و خشن 6 همچنان به لحاظ ایده پردازی و اجرای سکانس های اکشن اثر گیرا و جذابیه ، به طور مثال سکانس اکشن میانی یعنی تعقیب و گریز تو اتوبان و ورود تانک ، جداً یکی از بهترین سکانس های اکشنِ چند مدت اخیره . سکانس تعقیب و گریز ابتدایی اون شاو و گروهش ، با اینکه در شب اتفاق افتاده اما نکته استادانش اینه که تمام جزئیات به خوبی نمایان هستن اما سکانس پایانی یعنی پایین کشوندن هواپیما اگرچه همچنان با هیجان همراهه ولی میزان تخیلش ، حتی برای فیلمی که در بخشی از اون ، دامینیک همچون سوپرمن در هوا پرواز می کنه بدون اینکه کوچکترین آسیبی ببینه ، بازهم کمی زیادیه و به عنوان مقایسه ، سکانس اکشن پایانی قسمت قبل بهتر بود .



سریع و خشن 6 مثل پنج سریع ، همچنان حس و حال فیلم چهارم رو نداره اما تقریبا تمام اونچه که از یه اکشن هالیوودی با بازیگرهای محبوبش انتظارش هست رو برآورده می کنه و حالا باید منتظر فیلمی شد که کارگردان 4قسمت اخیر این مجموعه به خاطر شتاب زدگی تهیه کننند ها ، حاظر به کارگردانیش نشد و باید دید جیمز وانِ نام آشنا در ژانر فیلمهای تریلر و ترسناک ، در مجموعه سریع و خشن چه اثری برجای خواهد گذاشت ؛ به ویژه که حالا دشمن قوی با نام ایان شاو (جیسن استاتام) روی کار اومده تا فیلمی رقم بخوره که به لحاظ زمانی ، ماجراهای بعد از توکیو دریفت رو شامل می شه .


 

The Purge پاکسازی




فقط 12 ساعت ، برای برداشته شدن نقاب ها لازم بود

نقد و بررسی فیلم

پاکسازی  The Purge


پاکسازی از اون دست آثاریه که در گام اول از فیلمهای هم ژانر خودش متمایزه چرا که این روزها ، به ندرت فیلمی ترسناک با ایده ای متفاوت و قوی عرضه می شه و همین ایده در کنار پیش نمایشی جذاب و البته بودجه ناچیز 3 میلیون دلاری ، باعث شد که پاکسازی حدودا 28 برابر هزینش درآمد داشته باشه تا در کنار آثار مشابهی مثل اره و فعالیتهای ماوراء الطبیعه قرار بگیره و برای افزایش این شباهت ، قراره قسمت دومی هم داشته باشه ؛ اگر چه به لحاظ کیفی و ماندگاری چندان نسبتی با اونها نخواهد داشت .

 با اینکه نوشته های ابتدایی پاکسازی شبیه به جملاتی است که در بعضی آثار اکشن و ترسناک دیده شده اما وضعیت فعلی فیلم معکوسه و ظاهرا  هر ساله فقط بجز 12 ساعت  ناقابل، همه چی در جامعه خوبه . متاسفانه ضعفی که از همون چند دقیقه ابتدایی جلب توجه می کنه ، فیلمبرداری دوربین رو دست زائد و کارگردانی غیرحرفه ای اثره ؛ حتی علاوه بر این ، معدود پلان های ظاهرا تنش زا و غافلگیرکننده که به سبک و سیاق معمول این گونه آثار وجود داره ، به قدری مبتدیانه کار شده که تفاوتی در بودن یا نبودن اونها وجود نداره چراکه هیچ حسی رو ایجاد نمی کنن ،  جدا از این مشکلات ، ایرادات و کمبودهای زیادی هم در فیلمنامه وجود داره .

قطعا بی خاصیت ترین کاراکتر فیلم هنریـه (دوست پسر زوئی ) که یه سری سکانس دونفره زائد هم با زوئی دارن اما خوشبختانه با حرکت احمقانه ای که این کاراکتر در یک سوم ابتدایی انجام می ده از فیلم حذف می شه . در عین حال، جدا از اینکه هیچ کدوم از 4 عضو خانواده ساندین نکته ارزشمندی و برجسته ای ندارن ، بدمنهای فیلم و اون فرد سیاهپوست هم صرفا کارکرد هیجانی پیدا می کنن و هیچ وجه شخصی و ویژه ای برای اونها هم نوشته نشده تا جایی که یکی از مهم ترین نکاتی که به نظرم جیمز موناکو (نویسنده و کارگردان) قصد ارائش رو داده و در تیتر هم بهش اشاره کردم ، به شکلی از آب دراومده که کسی بهش توجه نکرده و پوستر و پیش نمایش پاکسازی ، کم وبیش فیلم غریبه ها Strangers رو تداعی می کرد .

سال قبل اِتان هوک  )جمیز ساندرین ) فیلمِ شوم Sinister رو در اکران داشت که انصافا هم اثر ترسناکی بود و تا یک ساعت ابتدایی یه کار متفاوت و جذاب ولی نیم ساعت پایانیش ، به قدری داستان تنزل پیدا کرد که کل فیلم رو زیر سوال برد ، حالا یه جورایی این قضیه در پاکسازی به شکلی برعکس اتفاق افتاده . یک ساعت ابتدایی پاکسازی با فیلمنامه و کارگردانی ضعیف خودش کمتر مخاطبی رو راضی می کنه و صرفا ایده فیلم و اتفاقاتی که در ادامه انتظارش کشیده می شه ، مخاطب رو همراه می کنه اما نیم ساعت پایانی اگر چه همچنان در حد یه اثر دلهره آور درجه یک نیست اما با وارد شدن اکشن های به شدت جذاب ِتن به تن و خونین به همراه تعلیق و غالفلگیری های نصفه و نیمه ای که رخ می ده تا اندازه ای قابل قبول ، مخاطب رو راضی می کنه و اگر چه نه جدی اما تلنگر کوچکی همبه وضعیت اجتماعی ترسیم شدش می زنه و دقیقا در پایانی ترین لحظه ، شاید بشه گفت حرفه ای ترین پلانِ فیلم دیده می شه .