نـقـد فـیـلــم هـالــیوودی

نقد فیلم خارجی نقد فیلمهای هالیوودی سینمای هالیوود

نـقـد فـیـلــم هـالــیوودی

نقد فیلم خارجی نقد فیلمهای هالیوودی سینمای هالیوود

Mud ماد


جذاب تر از اونچه که به نظر میاد 

ساده تر از اونچه که فکر می کنید



نقد و بررسی 

ماد MUD


جف نیکولز بر اساس شنیده ها و امتیازات فیلم اولش ( داستان های شاتگان ) خودش رو به عنوان یه کارگردان خوش آتیه نشون داد ، اما این فیلم دوم اون بود که به ویژه با گرفتن جایزه در کن ، توجهات رو به سمت خودش معطوف کرد؛ تا جایی که می شه پناه بگیر رو یکی از بهترین و ارزشمندترین های 2011 به شمار آورد . 

برعکس پناه بگیر ، ماد شروع میخکوب کننده ای نداره و داستانش هم کوچک به نظر میاد ولی نیکولز با ایجاد داستان های شخصی برای تمام کارکترها و ادغام این داستان های فرعی با درامی که مابین اَلیس و کارکتر ماد در جریانه ، به شکلی موازی مخاطب رو با خودش همراه و در عین حال ماجرایی جنایی رو بر فیلم و کاراکترهاش حاکم می کنه .

یکی از اشکالاتی که تا حدی به فیلم وارده و از مهم ترین ایراداتش شمرده شده ، زمان طولانیشه اما به نظرم مشکلات جدی تر از اینه چرا که در کل ، کشش داستانی در حدی هست تا مخاطبی که دقایقی تحمل کرده و وارد داستان فیلم شده رو تا آخر با خودش همراه کنه .

متاسفانه کاراکترهای مکمل ، دستاورد خاصی برای مخاطب ندارن و تقریبا هیچ پیشرفت خاصی رو طی نمی کنن، بیشتر کاراکترهای داستان مثل پدر و مادر الیس ، نیکبون ( دوست الیس ) ، عموی نیکبون ( مایکل شَنون ) و حتی تا حدی جونیپر ، اگه هیچ کدوم از جریانات هم اتفاق نمی افتاد بازهم همون جایی قرار می گرفتن که در پایان بودن و تقریبا همون وضعیت رو داشتن .

اما مهم ترین بخش فیلم درامیه که ما بین کاراکتر ماد و الیس شکل می گیره ، دو نفری که به لحاظ ظاهری و سنی هیچ تناسبی با هم ندارن ؛ اما ضعف مهمی که فیلنامه نیکولز داره سرانجام کاراکتر مادـه ؛ سرانجامی که حتی حضور این کاراکتر رو به نوعی زیر سوال می بره و به نظر میاد بیشتر از اونکه این کاراکتر به خودیِ خود ارزش خاصی داشته باشه ، از طرف فیلمنامه نویس فرستاده شده تا به پرورش الیس کمک کنه و سکانس پایانی که بی شباهت به سکانس پایانی پناه بگیر نیست ولی در نقطه مقابل اون ، برگ برنده ویژه و غافلگیرکننده ای برای پایان وجود نداره و اینجاست که فیلم ساده تر از اونچه که مخاطب فکر می کنه تموم می شه .



به طور کلی ، ماد به لحاظ تعدد کاراکترها نسبت به پناه بگیر از وسعت به مراتب بیشتری برخوداره اما از اونجایی که ناخودآگاه مقایسه بین دو فیلم اخیر نیکولز صورت می گیره باید گفت ، ماد فیلم تماشاییه ولیکن از نظر مضمون ، پختگی و تاثیرگذاری در حد و اندازه های پناه بگیر نیست و نمی شه جایگاه ویژه ای در بین فیلمهای سال برای در نظر گرفت .


Carrie کری


نقد و بررسی فیلم

 کری Carrie

 


کری اولین رمان استیون کینگ مشهور و فیلم کری 1976 هم اولین اقتباسیـه که از رمان های کینگ گرفته شده و جالبه که اون ، با الهام از زندگی دو دختر این داستان رو نوشته . معمولا نگاه و حقیقت امر اینه که بازسازی ها موفقیت آمیز نیستن ( حداقل در مقایسه با نسخه اصلی ) و به شخصه بعد از دیدن نسخه بازسازی، تصمیم به دیدن نسخه اصلی گرفتم ؛ بنابراین همزمان به مقایسه این دو فیلم می پردازم .

داستان و روند فیلم کری خیلی سادست ، حتی شاید ساده تر از بیشتر فیلمهایی که  به طور مثال امسال دیدیم اما عمق و جذابیت نهفته ای  در این داستان وجود داره .

کری 1976 شروع هوشمندانه ای داره چرا که بدون پیش آگاهی ، جایگاه کری در بین دوستانش رو به مخاطب نشون میده ، اما بعد از سکانس آغازین ، با تیتراژی ادامه پیدا می کنه که صرفا حرکت دوربین جذابیه ؛ در واقع درگیر شدن دی پالما و تهیه کنندگان در نمایشِ برهنگی که بیشترش هم مربوط به خود کریـه ، به نظر زیاده روی بوده و هیچ کمکی هم به فیلم نکرده ؛ البته کری جدید هم سکانس کم و بیش آزاردهنده ای برای شروع داره اما مخاطب رو کم کم با فضای فیلم و خود کاراکتر کری آشنا می کنه تا به سکانس خونریزی برسه و در عین حال، کیمبرلی پیِرس (کارگردان نسخه 2013) سکانس به مراتب اخلاقی تر رو ساخته و عجیبه که منتقدی مثل جیمز براردینلی ، از نگه داشتن حوله به جهت غیر واقعی شدن سکانس انتقاد کرده .

سیسی اِسپِیسک ( کری نسخه اصلی ) مخصوصا در سکانس های دونفره با مادرش بازی چشمگیری انجام داده تا جایی که حتی نامزد دریافت جایزه اسکار هم شد ؛ کلویی گریس مورِتز (کری جدید) هم که قبل از این ، توانایی هاش رو به نمایش گذاشته بود ، در اینجا هم تقریبا بی نقص ظاهر شده اگرچه در هر صورت، تفاوت کیفیت در ایفای نقش دو کاراکتر مشهوده اما جدای سبک بازی ، تضاد زیادی هم در انتخاب چهره این دو نفر وجود داره ؛ چهره ی کری اصلی به نوعی انتخاب شده تا شاید تنهایی و طردشدنش هم بیشتر توجیه بشه اما چهره کری جدید به نوعی از بقیه کاراکترهای مونث فیلم، معصومانه تر و دلچسب تره.

اما بعد از کری ، با مادری طرفیم که حتی علی رغم توضیحاتی که در نسخه اصلی در مورد گذشتش می ده و یا سکانس تولد کری در نسخه جدید ، بازهم ریشه یابی چندان منطقی برای نحوه رفتار این کاراکتر وجود نداره . با اینکه هر کدوم از اونها دارای ویژگی های رفتاری و پرداختی خاص خودشون هستن ولی کاراکتری که جولین مور به نمایش گذاشته علی رغم تمام سنگدلی ها ، بیشتر وجه دلسوزانه و یا به عبارت بهتر جلوه مادرانه داره .

وقتی به عنوان مقایسه و باورپذیری ، به کارکترهای مکمل نگاه می کنیم بازهم به تفاوت های زیادی برمی خوریم . این تفاوتها ، چه از لحاظ باورپذیری تغییر سو و پیشنهاد به دوست پسرش و چه از لحاظ پرداخت خود کاراکتر تامی راس ، موجب شده نسخه بازسازی ، قابل قبول تر و دوست داشتنی تر از آب دربیاد . از طرفی کریس (نانسی الِن) و بیلی نولان (جان تراولتا)  در نسخه اصلی به شدت سطحی پرداخت شدن تا جایی که نقش جان تراولتا ، حتی لحظه ای به تیپ هم نزدیک نشده و بی خاصیت ترین و احمق ترین کاراکتر ممکنیه که میشه تصور کرد و این پرداخت سطحی موجب خنثی شدن بدی اونها شده ؛ اما این دو کاراکتر در نسخه جدید اصلا احمق نیستن و حداقل همون چیزی هستن که می شه از دو تا نوجوون بدجنس و خرابکار انتظار داشت  مخصوصا بیلی (الکس راسِل ) که حتی برای قصر در رفتن از گناهی که انجام داده ، کریس (پورتیا دابِل دِی) رو هم تهدید میکنه.



اما مهم ترین سکانس فیلم ، آشوب مراسم رقصه ؛ احتمالا افرادی که نسخه اصلی رو پسندیدن ، در مورد این سکانس هم ، فیلم قدیمی رو ترجیح می دن اما از دید نگارنده ، نسخه جدید ، جذاب تر از نسخه اصلیه و این در وهله اول ، ربطی به پیشرفتِ جلوه های بصری نداره. دی پالما با دو تکه کردن تصویر  ، سعی کرده اتفاقات رو از ابعاد مختلف نشون بده و در عین حال روی قدرت کری تاکید بیشتری داشته باشه اما گاها به نظر میاد این دو تصویر روی هم میکس شدن تا این که به واقع پلان هایی از یک سکانس مشترک باشن ، از طرفی احتمالا ترجیح داده انتقام رو خیلی لذت بخش به تصویر نکشه ولیکن آشفتگی افراد گیرافتاده در سالن به خود فیلم هم سرایت کرده و این بخش از فیلم کمی گیج کننده از آب دراومده .

 با اینکه لورنس کوهِن به عنوان فیلمنامه نویس در هر دو نسخه حضور داره اما دو نسخه متفاوت رو به نگارش درآورده که باتوجه به تفاوت در نگاه و ساختار ، حتی کم و بیش در مقابل همدیگه قرار می گیرن. ساختار و فضای دلهره آور بزرگسالانه ای بر کلیت کری 1976 حاکمه  که گاها هیچکاکی و حتی از تِم موسیقی فیلم روانی در جای جایِ اون استفاده شده ؛ علاوه بر اون به دفعات ، پلان-سکانس های چشمگیری وجود داره و دی پالما هم سعی کرده مخاطب رو بیشتر به عنوان نظاره گرِ این داستان قرار بده تا شاید نتیجه کمی قدرت تلنگر هم پیدا کنه که چندان هم این نتیجه رو ایجاد نمی کنه .

 در نقطه مقابل در کری جدید ، فضای عامه پسندتری بر اثر حاکمه و به دلیل نوع شخصیت پردازی کاراکتر اصلی و بازیگر اون نقش ، مخاطب به راحتی می تونه با احساسات کری همذات پنداری کنه و با اون همراه بشه و تمام مواردی که در نسخه اصلی ازشون دوری شده بود و یا به سرعت نمایش داده می شد ،  با جزئیات به مراتب مضاعفی در این نسخه پرداخت شده ؛ ، به طور مثال اتفاقی که برای تامی راس رخ می ده و حتی وضعیت نهایی مادر در نسخه اصلی به سرعت در جریان فیلم محو می شه و مجالی برای اثرگذاری نمی ده که باعث شده، گیرایی نسخه جدید رو نداشته باشه.

 

 

نکته حاشیه ای :

کری نسخه 2013 دارای یه پایان دوم هم هست که در نسخه های اصلیBlu-ray گنجونده شده و بخش های انتهایی زیرنویسِ ایران فیلم هم برای این پایانه که در لینک زیر با اون بخش از فیلم هماهنگ کردم . (به نظرم اگه دیالوگ های سو روی پایان فیلم می موند ، نتیجه بهتر می شد)

کلیک کنید 




Dead Man Down سقوط مرد مرده



I know why you've been waiting so long

می دونم که چرا اینقدر معطل می کنی

You’re afraid that when it’s over, it won’t mend your heart

از این می ترسی که وقتی تموم بشه ، قلبت آروم نگیره


نقد و بررسی فیلم

       سقوط مرد مرده Dead Man Down   




سقوط مرد مرده ، علی رغم اینکه سعی کرده سکانس آغازین خاص و تاثیرگذاری برای یه فیلم جنایی- اکشن داشته باشه اما فصل افتتاحیش در کل خیلی امیدوار کننده نیست . در واقع چه سکانس درام ابتدای این فصل افتتاحیه ، چه بخش جناییِ میانی و اصلی این فصل و حتی سکانس پایانی اکشن هم ، آنچنان نکته متمایزکننده ای ارائه نمی دن و حتی مخاطب کمی سختگیر ممکنه تصور کنه با یکی از فیلمهای به شدت معمولی سال طرفه ؛ اما مطمئنا ادامه فیلم کمی غافلگیرکننده خواهد بود چرا که تحت تاثیر رابطه دراماتیکی قرار می گیره که تراز فیلم رو چندین پله بالا می بره و از اون چیزی که تصور می شد ، به مراتب عمیق تر و پر کشش تر جلوه می کنه .

در واقع بیشتر جذابیت و بار فیلم نه در بخش های اکشن و جنایی ، بلکه بر روی بخش دراماتیک اونه که در رابطه ملایم و زیبای بین ویکتور (کالین فارِل) و بیاتریس (نائومی راپاک) و در عین حال گذشته تلخ ویکتور خلاصه می شه و در کل اصلی ترین دلایل تماشای فیلم ، اینها هستن ؛ چرا که مخاطب تا پایان ، خیلی متوجه نمی شه چطور ویکتور با اون دو تا گروه همکاری می کنه ، دقیقا چی کار می کنه ، چه طور وارد اونها شده ، تا جایی که حرفه ای بودنش هم علی رغم توضیح کوتاهی که خودش می ده بازهم چندان باورپذیر نیست ؛ حتی دوستش دارسی ( دامینیک کوآپر ) با اینکه بازی بدی انجام نداده و ظاهرا تاثیراتی هم در فیلم داره اما حقیقتا کمک خاصی به فیلم نکرده و شاید بشه با کمی اغراق گفت که اون دیالوگ استثنایی و پایانی که ویکتور به دارسی میگه ، بیشتر از تمام زمان حضور اون ارزش پیدا می کنه .

سکانس های اکشن که در ابتدا ، میانه و انتهای فیلم قرار داده شدن ، چندان چشمگیر نیستن و فقط چند تا پلانش مثل لحظه ورود خودرو به داخل خونه ، خاص و مهیج از آب دراومده ؛ در عین حال حتی اگه کل سکانس های اکشن رو هم قابل قبول بدونیم ، بازهم مجموعا به لحاظ زمانی انقدری نیستن که بشه فیلم رو خیلی مهیج و حادثه ای دونست .

در کل سقوط مرد مرده بیشتر از اونکه فیلم اکشن و جنایی خوبی باشه ، فیلم درام خوبیه و به لطف دو بازیگر اصلی خوبش ، مخاطب رو تا به انتها همراه می کنه اما اینکه کاراکتر اصلیش در پایان و بعد از گرفتن انتقام ، به سرعت رابطه ای عاشقانه رو از نو شروع کنه ، کمی بیش از حد دلخوش کنندست.

 



Pacific Rim حاشیه اقیانوس آرام


نقد و بررسی فیلم

حاشیه اقیانوس آرام  Pacific Rim 

Monsters vs. Monsters



شاید اگه بخوایم بدون دیدن و صرفا بر اساس یه سری اطلاعات کلی در مورد این فیلم صحبت کنیم ، بشه به راحتی بهش لقب کودکانه و سطحی رو داد اما با تماشای خود اثر ، می شه نظر متفاوتی داشت .

در واقع حاشیه اقیانوس آرام ، علی رغم زمان 120 دقیقه و داستان کم عمقش ، به لطف فیلمنامه قابل قبول و کارگردانی بسیار خوبش ، در مقام یه فیلم بلاک باستری موفق ظاهر شده و بی هیچ تردیدی یکی از بهترین اکشن های امساله؛ البته دیگه این دیدگاه های نژاد پرستانه و حتی اومانیستی ( انسان محوری ) ، انقدر در فیلمهایی از این دست استفاده شده که احتمالا اگه روزی خلاف اون نشون داده بشه ، تعجب می کنیم .



با اینکه حاشیه اقیانوس آرام از روی انیمه ای ژاپنی گرفته شده اما وقتی از دور به اون نگاه می کنیم ، تلفیقی است هوشمندانه و جذاب از دو فیلم Transformers و Godzilla که کاملا وجه شخصی و متمایزی برای هر دو بخش در نظر گرفته شده چرا که از طرفی به دلیل وجود انسان در درون ربات ها ، نابودی اونها فقط نابودی چند تکه آهن نیست و در عین حال فقط با یه موجود بزرگ در سرتاسر فیلم هم طرف نیستیم ؛ علاوه بر اون ، دل تورو محدودیتی برای جثه هیچ کدوم از این دو گروه در نظر نگرفته و ییگر ها ( شکارچی ها ) و کایجوها ( هیولاها ) در اینجا ، اگه بزرگتر از نمونه های دیده شده نباشن ، کوچک تر هم نیستن و علی رغم اینکه بیشتر نبردها در شب اتفاق می افته اما می شه گفت وسعت فکری دل تورو و گروهش هم در حدی بوده که بتونن به خوبی سکانس های اکشن رو مدیریت کنن و جذابیت تقابل اونها ، تا آخر فیلم حفظ می شه و بعضا نکات جذابتری هم بهش افزوده می شه ؛ مثل سکانسی که مشت ربات اصلی (Gypsy Danger ) باعث تکون خوردن گوی های ریزِ موسوم به گهواره نیتون شد .

حاشیه اقیانوس آرام اگرچه در مواردی مثل رابطه بین پدر و پسر داستان ، کلیشه ای و بدون تاثیر احساسیه اما اکثر رابطه های بین کاراکترهاش مخصوصا برای فیلمی که بیشترش مملوء از اکشن و جلوه های بصریه ، قابل قبوله و مخاطبی که با کاراکترها همراه شده باشه ، بعید می دونم از سکانس های پایانی لذت نبره.

احتمالا برخی تماشاگران با دیدن چهره خشن ران پرلمن ( هانیبال ) بیشتر ترجیح میدن ، اون رو در نقشهایی مثل پسرجهنمی ببین اما در مجموع حضور اون به شکلی قابل توجه و در بطن فیلم قرار گرفته و جنبه های فانتزی جالبی در پرداخت این کاراکتر لحاظ شده که حتی در نوع لباس پوشیدنش هم کاملا مشهوده ؛ البته برگشت این کاراکتر در تک پلان بعد از تیتراژ ، فانتزی دوچندان و شاید کمی نچسب بود .



به طور کلی اگرچه حتی کار بسیار محبوب دل تورو یعنی هزارتوی پن Pan's Labyrinth رو هم اثر شاخصی نمی دونم اما فیلمسازیه که در آثارِ درام و اکشن با رگه های فانتزی قابل اعتماد و خلاقه و تقریبا تمام فیلمهایی که ساخته ، اثرهای خوب و قابل قبولی بودن و حالاحاشیه اقیانوس آرام هم از این قاعده مستثنی نیست .