نـقـد فـیـلــم هـالــیوودی

نقد فیلم خارجی نقد فیلمهای هالیوودی سینمای هالیوود

نـقـد فـیـلــم هـالــیوودی

نقد فیلم خارجی نقد فیلمهای هالیوودی سینمای هالیوود

Brave شجاع


نقد و بررسی فیلم

 شجاع  Brave 



این که شجاع هم نتونست در حد دوران اوج پیکسار باشه ، ضعف جدیه اما همین که می تونه مخاطبش رو راضی کنه ، خودش نکته ی مثبتیه .

در شجاع برعکس رویه ی معمول آثار انیمیشن ، یک کاراکتر مونث ، کاراکتر محوریه و فیلم حول و حوش رابطه اون با مادرش می گرده. شجاع شاید به دلیل نوع شخصیت پردازی و شکل و شمایل کاراکتر اصلیش ( مریدا ) برای افراد مونث جذاب تر و دوست داشتنی تر باشه اما به نظرم با هر جنسیت و سنی میشه این کاراکتر رو دوست داشت و یکی از مهم ترین دلایل توفیق این انیمیشن ، دقیقا همین شخصیت پردازی دوست داشتنی این کاراکتره .

تا دقیقه ی30 با اثری طرف هستیم که شاد و سرزندست و کاراکترش هم زیر بار هیچ دستور تحمیلی نمی ره و ظاهرا کلا علاقه ای هم به جماعت مذکر نداره ، بعد از ورود این کاراکتر به خونه ی جادوگر و مخصوصا اتفاقی که برای مادرش می افته به نظر میاد که فیلمنامه کمی دچار تغییر لحن می شه اما خوشبختانه این رابطه ی جدید و ناخواسته ، خیلی خوب کنترل می شه و اتفاقات جدید انقدر پرسرعت پیش می رن که تا پایان فیلم گذر زمان رو نمی شه حس کرد .

حس درام فیلم عالی نیست اما به اندازه و قابل قبوله یعنی نه انقدر کمه که هیچ تاثیری نذاره و نه انقدر اغراق شده که بخواد شما رو بزور تحت تاثیرقرار بده . شوخی هایی هم که چاشنی فیلم شده ، در طول فیلم پراکندست ، از انواع و اقسام شیطنت های برادرهای مریدا گرفته تا حرکات مادر عوض شده و اگر چه یکی دو جا کمی بزرگسالانه تره اما نکته باارزشش اینه که تقریبا همگی بامزه و تر و تازن .

نوع تغییر و تحول کاراکترها به شکلی ملایم ، روون و باورپذیر صورت گرفته و حتی برای مخاطب بزرگسال هم دوست داشتنیه و خوشبختانه مریدا در اون مونولوگ توی قصر ، نشون می ده برخلاف چیزی که تصور می شد اعتقاد به عشق به جنس مخالف هم داره و تفکراتش برای کودکان ، یک سویه نیست .

علی رغم اینکه فضاهای روز و شب ، نورپردازی کاملا طبیعی دارن اما بیشتر وقایع فیلم در قصر نه چندان پرنور و یا در شب اتفاق می افته و این میزان کمبود نور و سنگینی تاریکی بر فضاها مخصوصا برای مخاطب کم سن و سال تر ، کمی حالت دافعه ایجاد می کنه . با اینکه طراحی کاراکترها جذابه و می شه همه طراحی ها رو دوست داشت اما در کل نوع طراحی اونها ، کم و بیش مخاطب رو به یاد فیلم چگونه اژدهای خود را تربیت کنید میندازه.

شجاع فوق العاده نیست اما انیمیشنی است خوب و دوست داشتنی که به این زودی ها از ذهن مخاطبش بیرون نمیاد .

 


The Amazing Spiderman

اسپایدرمنی بدون اسپایدرمن

نقد و بررسی فیلم 

The Amazing Spider man

مرد عنکبوتی شگفت انگیز

 


تهیه کنندگان مردعنکبوتی بیراه نگفته بودن که این فیلم رو نباید ادامه ی سه گانه ی قبلی به شمار آورد چرا که فیلم رویه ی متفاوتی نسبت به سه گانه ی ساخته شده داره و واقعا هم باید تمام خاطرات قبلی مخصوصا خاطره ی خوش دو قسمت اول رو کاملا فراموش کرد تا فیلم یه اثر قابل قبول بشه چرا که مرد عنبکوتی شگفت انگیز کاریکاتوری بی روح از مرد عنکبوتی است .

داستان مردعنکبوتی شگفت انگیز دقیقا همون داستان قبلیه که اینبار به شکلی غیرجذاب تر و منفعل تر بیان می شه ، از طرفی فیلمنامه نویس ها سعی کردن جزئیات جدیدی به داستان مردعنکبوتی اضافه کنن اما نه این جزئیات به اندازه کافی پخته و جذاب در اومدن و نه تونستن ویژگی متمایزکننده ای به فیلم اضافه کنن و حتی می شه داستان فیلم رو ناقص تر و پرعیب تر از نسخه ی اصلی دونست ، در عین حال نوع روند داستان مخصوصا در نیمه ی اول بیشتر یه کپی بد از داستان فیلم اصلیه که برای مخاطب به نوعی تحمیلی و حتی آزاردهندست چرا که این اتفاقات رو قبلا به شکلی به مراتب بهتر تماشا کرده ؛ البته خوشبختانه دیالوگ های مهملی که در ابتدای تریلر گفته می شه ، از فیلم حذف شده .

یکی از نکات جالبِ روند داستانی مردعنکبوتی ، نوع آشنایی پیتر با قدرت جدیدش و استفاده های اولیشه که تو این زمینه باز این فیلم به مراتب از فیلم اصلی عقب تره مثلا نگاه کنید به سکانس داخل مترو ، در بدترین مکان و به بدترین شکل پیتر با قدرت هاش آشنا می شه و ازشون استفاده می کنه و یا عقب گرد فیلم رو می شه در سکانس صرفا وقت پر کن و تزئینیِ داخل سالن باشگاه و اون حرکات با توپ نگاه کرد که هیچ کمک خاصی به روند فیلم نمی کنه .

خیلی تلاش شده که عمو و زن عموی پیتر ، کاراکترهایی دوست داشتنی از آب دربیان و کارگردان و خود بازیگرا هدفشون دقیقا ملموس شدن این دو نفر بوده اما عمو و زن عموی پیتر اصلی انقدر عالی و بی نقص بودن که حتی اگه پرداخت و بازیهای این دو کاراکتر فعلی رو خوب هم فرض کنیم ، بازهم چیزی جز پسرفت نصیب مخاطب نمی شه. نوع رابطه ی بین پیتر و گوئن از سطح معمول فیلمهای نوجوانانه بهتره اما اصلا در حد و اندازه های یه فیلم ابرقهرمانی محبوب و به ویژه قابل مقایسه با عشق پیتر نسبت به مری جین نیست . 

بازی تمام بازیگرها قابل قبوله و در مورد خود اندرو گارفیلد باید بگم اگر چه در سطح خودش بازی خوبی ارائه کرده و صد البته ، همه چیز هم به اون بستگی نداشته اما حتی در حد یه قهرمان معمولی هم باورپذیر نیست چه برسه به مردعنکبوتی که از محبوب ترین ابرقهرمان هاست مخصوصا وقتی با توبی مگوایری مقایسه می کنیم که کاملا در این نقش جا افتاده بود و این در زمانی هم که مردعنبکوتی ماسکش رو می زنه صدق می کنه .

سکانس های احساسی فیلم هم تقریبا هیچ کدوم خوب و تاثیرگذار از آب درنیومدن چرا که کلیشه این و تنها بخشی که فیلم من رو به لحاظ احساسی تحت تاثیر قرار داد ، چند تا پلان بعد از مرگ عمو بن و واکنش های به جا و مناسبِ کاراکتر پیتر در خونه و مدرسه بود.



اما مرد عنکبوتی هر چه قدر هم که در داستان تکراری و ناموفق باشه ، می تونست در اکشن جبران کنه و حداقل سکانسهای ماندگاری خلق کنه اما متاسفانه علی رغم اینکه مارک وب ( کارگردان ) سکانس های اکشن فیلم رو تر و تمیز اجرا کرده اما خلاقیت خاصی نمی شه پیدا کرد یعنی شاید یکی دو تا سکانس مثل سکانس داخل مدرسه زمانی که مرد عنکبوتی پشت سر مرد هدفون به گوش در حال مبارزست و یا سکانسی که روی تارهای خودش دراز می کشه تا از اومدن مارمولک گنده خبر دار بشه ، حرکات متفاوت وجدید باشن اما با یکی دو تا حرکت خوب مگه می شه اکشن خوبی ساخت . سام ریمی بیشتر از مارک وب این کاراکتر رو دوست داشت و باور کرده بود و اون مردعنکبوتی سر حال تر ، باورپذیر و ده ها برابر ماندگار تر شده ، مرد عنکبوتی این فیلم برای اینکه مثلا کمی حالت واقعی تر و متمایزکننده تری پیدا کنه ، خودش نمی تونه تار بزنه و اگه وسیله ای که روی مچشه خراب بشه ، مثل چیزی که در پایان فیلم اتفاق می افته دیگه کارش تمومه و علنا اسپایدرمن نیست؛ حرکاتی هم که توسط این مردعنکبوتی نمایش داده می شه ، سکانس های ویژه ای رو خلق نمی کنه که خیلی ارزش دوباره دیدن داشته باشه. این اسپایدرمن شاید فقط در یک بخش از کاراکتر سابق بهتر باشه ، در سری های قبلی هیچ وقت معلوم نبود ، پیتر وقتی لباسش رو در میاره چی کار می کنه و چه طور بعد از انجام مبارزات دوباره لباس معمولی خودش رو تن می کنه اما اینجا این پیتر یه کوله پشتی همراهشه .

برعکس رویه ی معمول فیلمهای ابرقهرمانی که باید قهرمان در دل مردم باشه این جا اسپایدرمن اصلا توی جمعیت نیست و فقط یه بچه رو نجات می ده و پدر همون بچه بعدا یه جوری دیگه براش تلافی می کنه یعنی عوامل فیلم رو کمی جو گرفته و سعی کردن به نوعی رویه ای بتمن گونه برای این کاراکتر خلق کنن که به نوعی دور از چشم مردم به اونها کمک می کنه که اینجا اصلا جواب نمی ده .

در کل مردعنکبوتی شگفت انگیز اگر چه به خودی خود فیلم ضعیفی نیست اما در مقایسه با مرد عنکبوتی 1 و به ویژه قسمت دوم ، اثر بدیه و به حقه که این نوشته رو با جمله ی براردینلی تموم کنم،  این فیلم ، نا امید کننده ترین فیلمی است که امسال دیده ام .



 

Moonrise Kingdom قلمرو طلوع ماه


نقد و بررسی فیلم Moonrise Kingdom

قلمرو طلوع ماه


کمدی خاصی که نمی خنداند





 قلمرو طلوع ماه یکی از متفاوت ترین آثار کمدی است که در طول این سالها ساخته شده و اگر چه این تفاوتش به سطح کیفی نرسیده که یکی از آثار برجسته سال بدونیمیش اما حداقل می شه در بین فیلمهای کمدی امسال ، به عنوان یه اثربرجسته در نظرش گرفت .


در ابتدای فیلم کارگردان با حرکات دوربین متعدد و حساب شده ای که انجام داده ، سعی کرده مخاطب رو به شکلی طنزگونه با لایه های ظاهری کاراکترها و فضای فیلم آشنا کنه و اتفاقا این سکانس در کنار سکانس پایانی داری تاثیر دو چندانی شده و در عین حال نریشنی که روی پلان های آغازین فیلم  قرار داده شده ، به توضیح انواع سازها می پردازه ، سازهایی که انواع و اقسامش رو در طول فیلم و حتی در همین فصل افتتاحیه می شنویم ؛ شاید اگه بخوام یه قدم پا رو فراتر بذارم ، بتونم بگم منظور فیلمساز از در کنارهم آورن انواع سازها همون مفهوم نهایی فیلمه ، مفهومی که تاکید داره به وابستگی کاراکترها و لزوم در کنار هم بودن اونها ؛ چیزی که در پوسترش هم می ببینیم .


قلمرو طلوع ماه داستان ساده ای داره یا بهتر بگم داستان خاصی نداره و احتمالا وقتی خلاصه داستانش رو تعریف کنید ، کمتر کسی برای دیدنش ترغیب خواهد شد اما نوع نگاه اندرسون و رُمَن کاپولا ( فیلمنامه نویسان ) باعث شده روند فیلم غیرقبل پیش بینی و متفاوت از اونچه که تصورش رو می کنید باشه و نقطه تفاوت فیلم دقیقا در همین نوع خلق سکانس های کمدی و داستان گوییشه.


نوع رنگ پردازی فیلم یکی دیگه از موارد محسوس ومتفاوتشه ، رنگ زرد به شکلی غیر مستقیم بر بیشتر پلان ها حاکمه و اگرچه از نظر روانشناسی این رنگ داری حس گرمی ، خوش بینی و شادیه اما به شخصه فکر می کنم اگه رنگ پردازی ها واقع گرایانه بود چه بسا فیلم به لحاظ بصری جذاب تر و پر احساس تر بود.


نوع بازی و شخصیت پردازی کاراکترها و حتی سکانس های کمدی کاملا تحت کنترل فیلمساز صورت گرفته ؛ در واقع اندرسون اگر چه یه جاهایی اغراق کرده اما اجازه نداده فیلم به سمت لودگی و کاراکترها در مماس با حماقت قرار بگیرن البته این کنترل فیلمساز در یه چارچوب خیلی سفت و سخت قرار داره در واقع فیلم تونسته در مسیری که قرار بوده بمونه اما این مسیر انقدر تنگ مرز بندی شده که فیلمساز اجازه نداده کاراکترهاش مسیر متفاوت دیگه ای برن و آزاد تر و رهاتر از اون چیزی که در فیلمنامه نوشته حرکت بکنن .


اندرسون فرای لحن کمدی ، بیشتر قصد داشته به تنهایی و نیاز انسان ها به هم مخصوصا دو جنس مخالف تاکید کنه که  اصلش رو در رابطه ی دو کاراکتر نوجوون می بینیم و فرعش رو در رابطه ی پدر و مادر سوزی و به ویژه در اون سکانس توی اتاق خواب که یکی از بهترین سکانس های فیلمه.

پرداخت کاراکترها اگر چه اونقدر عمیق نیست که فراموش ناشدنی بشه اما نسبت به زمان فیلم کافی به نظر می رسه و مشکلی در همراهی با اونها در طول کار پیش نمیاد ولی کاراکترها هم مثل خود فیلم می مونند ، جالب و متفاوت ولی بدون اثرگذاری .

 

 


Stolen دزدیده شده


یک فیلم خوب در جایگاه اشتباه



نقد و بررسی فیلم        

                         Stolen  دزدیده شده


دزدیده شده کم و بیش کلیشه ایه و انتظارات رو برآورده نمی کنه اما قابل تحمله .

20 دقیقه ابتدایی ، نوید یه اثر جذاب و تا حدی هوشمندانه رو می داد اما بعد از بیرون اومدن ویل (نیکلاس کیج ) از زندان و دزیده شدن دخترش ، کل فیلم درگیر همین قضیه می شه و سایمون وست مجبور بوده با همین داستان ، هیجانی رو در فیلم تزریق کنه تا مخاطب تا به انتها با فیلم همراه باشه .

داستان فیلم متاسفانه برای یه مخاطب امروزی کمی بیش از اندازه سادست اگر چه فیلمنامه نویس سعی کرده یه جاهایی فراتر از سطح متوسط حرکت کنه اما اصلا کافی نبوده و در کل نکته ی ویژه و جدیدی نتونسته در کار خلق کنه ، شخصیت ها و روند داستانی در حد چیزهایی که اکثرش رو قبلا دیدیم حرکت می کنه و اگر چه بازهم تکرار می کنم قابل تحمله و مخاطب رو از دیدنش پشیمون نمی کنه ولی متاسفانه ایرادات ساده انگارانه ای هم داره ، به طور مثال اگه 10 میلیون دلار رو در یه آتش کوچک بسوزونید ، آیا امکان داره پلیس نتونه ردی از خاکسترهای پول پیدا کنه ؛ از طرفی هیچ پیچش و گره ی خاصی هم در داستان وجود نداره .

بازی بازیگرا قابل قبوله اما مثل شخصیت پردازی هاشون نکته ی خاصی نداره ولی اگه بخوام اشاره کوچکی به نیکلاس کیج کنم ،  باید بگم بازی کیج هم مثل فیلمهاش ، دیگه خیلی تعریفی نداره و بیشتر ادای یه بازیگر خوب رو در میاره و معدود سکانس های درگیری تن به تن و تعیقیب و گریز توی فیلم رو هم انگار به سختی انجام می ده .

تهیه کننده ی کار قصد داشته با گذاشتن وست در مقام کارگردان و کیج در مقام بازیگر نقش اصلی و در کنار این دو ، چند بازیگر نسبتا شناخته شده دیگه ، مخاطب های بیشتری رو برای دیدن فیلم جور کنه ولی واقعیت اینه که اصلا اون طور که انتظار می رفته از آب درنیومده و فیلم اکران محدودی داشت و سریع هم روی نت با کیفیت بالا قرار گرفت و جالبه که بدونید ، این فیلم با بودجه 35 میلیون دلاری ، کل فروش جهانیش تا به این لحظه فقط 2 میلیون دلار بوده و اگه به همین منوال پیش بره ، اگه نگیم سخت ترین حداقل یکی از سخت ترین شکست خورده های سال میشه.

در کل با فیلمی طرف هستیم که اگر با بودجه ی پایین تری ساخته می شد و خودش رو برای اکران جدی نمی گرفت موفق تر بود چرا که شمایل فیلم اگر چه سینماییه ولی سطح فیلم به عنوان یه کاره ویدئویی و یا تلویزیونی خوبه و در حد سینمای 2012 هالیوود نیست .